محبت و عشق آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
آمار وبلاگ
دوشنبه 90 مرداد 24 :: 6:59 عصر :: نویسنده : علی
سلام - سلامی از جنس بغض و اندوه , از جنس غربت و تنهایی و ... دیروز حالم بد بود - یکی از کسانی که یه مشکل بیماری داشت از دست رفت و راحت شد از این دنیا پر از سنگدلی و تزویر - یاسم زنگ زدفهمید حالم خوب نیست کمی صحبت کردیم - راستش چیزی رو گفت که هم غم دلم سنگین تر شد هم از بابت دیگه ای براش خوشحال شدم چون قسم خورد به امام رضا که می دونم خیلی دوسش داره راست می گه --- خوب خوشحال شدم که خدا دوسش داره هنوزم اینقدر پیش خدا ارزش داره که مهرش رو تو دلش زنده نگهداشته -من از اول می دونستم که قسمت من و یاسم این نیست که با هم باشیم ولی خوب در این دنیای تنهایی و غربت , داشتن یه نفر مثل اون که برای من واقعا مثل یه فرشته بوده و هست یه رحمت بود . اما خدا و خودش میدونه که خوشبختی و خوشحالی اون برای من از همه چیز توی دنیا باارزش تره - من می دونستم لیاقت اونو ندارم - اون از هر نظر از من سر تره- زیبایی - اخلاق - مهربونی - تا زنده ام دوسش دارم تا آخرین لحظه - خدا کنه خوشبخت بشه با اونی که لیاقت اون قلب مهربونشو داره - بخدا جز خوبی و مهربونی ازش چیزی ندیدم توی این چند سال . منم زندگی می کنم با عشق و خاطره هاش- با لحظاتی که با هم خندیدیم و گریه کردیم - با مهربونی هاش و گاهی عصبانی شدن هاش - با اون چهره ناز و مهربونش و با این دل سوخته و درمونده خودم با تنهایی های مونده در تنهایی خودم ....دلم پر شده از غم و گلوم پر از بغض نفس گیر ... کاش پیشم بود تا سر بر شونه هاش گریه می کردم ......
موضوع مطلب : |
||